کو آن غروب های فراموشی؟

کوکلبه های ساده گلی ؟

تنهایی مراتوچه میدانی؟

وقتی غریب وارکنارپنجره می آیم

وقتی به پرندگان باغ می نگرم

پرنده هاپروازرا بیادمن آرید

حس میکنم که راز دلم راباهیچکس نتوانم گفت !

شایدپرنده محرم خوبی باشددرآسمان آبی بی ابر

شایدکه پرگشودن ازآن تنگنای بی روزن

آسانتراز نشستن وماندن باشد

همچون درختهای خشکیده تنها

به دشتهای دورازدسترس می نگرم

به مردمانی که از من دورند

وبه حقارت ماندن وحقیرشدن

پرنده های غریب

پروازرابیادمن آرید...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






 

نوشته شده توسط فرزانه طاهری در برچسب:ادبیات ,شعر,شعرفرزانه,غزل فرزانه طاهری,شعر فرزانه طاهری عکس,عکس شاعرانه,عکس باشعر,آپلود,دانلود,سرگرمی,ادبیات ,شعرکلاسیک,

ساعت موضوع <-CategoryName-> | لینک ثابت